مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
نسیمِ عشقِ عطرآگینِ بابا حسرتِ جانت ربوده از کفَت صبر و قرار از جانِ جانانت سیاهی میرود چشمت به زردی چهرۀ ماهت که خونابِ جگر را شسته اشکِ چشمِ گریانت نمیدانیم با آن زن چگونه عمر سر کردی نمک از سفرهات خورد و شکست امّا نمکدانت زنی که بـاید آرامِ دلِ غـمـدیـدهات باشـد ولی با زهرِ کین انداخت آتش در گلستانت پدر در جنتِ طوس و پسر در غربتِ بغداد نداری محرمی دستی کشد بر زخمِ پنهانت به آتش میکشد دل را دمادم آهِ جانسوزت به گوشِ جان چو میآید صدای صوتِ قرآنت دلم امشب ز داغت بینهایت روضه میخواهد تو غرقِ زهرِ جانکاه و من امّا دردِ هجرانت از آن وقتی که زهرِ کین به جانت کارگر گشته به سمتِ مشهدِ بابا تو بستی پلکِ چشمانت اَباالهادی! تو هم ایکاش چون اکبر به بالینت پدر میزد گلِ بوسه بر آن زخمِ فراوانت غریب و بیکس و تنها میانِ حجره مینالی نپـرسـیده کسی آخر از احوالِ پـریشانت به یادِ کربلا جانت یقیناً مثلِ زهرا سوخت صدای درد میآید چنان از بیتالاحزانت خدا را شکر باز آقا! تو را غسل و کفن کردند چو جدّت زیرِ سُمِ کین، نداده کس به جولانت دِگر اکبر به خاک و خون دِگر اصغر در آغوشت رقـیه در پیِ رأست نرفـته شامِ ویـرانت اگر مثلِ حسن جدت تو را هم زهرِ کین دادند ندیده لااقل خواهر که خون پُر گشته دامانت علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت به روزِ حشر چون دلها همه در بُهت و حیرانند ببخشا عاشقانت را از آن دریای احسانت! |